بازدید امروز : 257
بازدید دیروز : 141
کلمه قطب از کجا به وجود آمد؟ بعضی از دراویش از این کلمه استفاده می کنند و همچنین یکی از القاب امام زمان(عج) قطب عالم امکان است. آیا آنها به تقلید از این کلمه استفاده کرده اند و خود را در زمره امام زمان(عج) می دانند؟
قطب یا غوث ،به آهنی گویند که سنگ آسیاب بر ان دور می زند و در اصطلاح تصوف ، مرشد واجب الطاعة را گویند. دلیل این نامگذاری اینست که دلهای مریدان و سالکان به دور دل او که انسان کامل است می چرخد و به عبارتی مرید دانه خود را در انبان «ارادت» تسلیم مراد و پیر می کند تا در آسیاب «محبت و ولایت» او نرم شده و به روغن حقیقت برسد.
بنابر این قطب در تصوف به انسان کاملی اطلاق می شود که واسطه رسیدن سالکان به حقیقت می باشد.
انسان کامل کیست؟
سیری که عرفا برای وصول به حقیقت طی می کنند در عرفان اسلامی بر چهار مرحله می باشد.
-سیر از مخلوقات به سوی خالق: که اولین سیر بوده و سالک منازل و مقاماتی را طی می کند تا از عالم ماده به عالم معنا راه پیدا کند.
-سیر در صفات خالق:که سالک در معرفت و شهود صفات الهی می کوشد.
-سیر از خالق به مخلوقات:که خالق پس از فنای در صفات الهی و شهود انها ،به طرف خلق بازگشته و وظیفه هدایت و ارشاد سالکان را به عهده دارد.
-سیر در مخلوقات: در این سیر، عارف وظیفه رسیدگی به معیشت مردم را بر عهده دارد.
بر اساس این سیرها ،انسان کامل کسی است که به مقام فنا رسیده و آینه تمام نمای اوصاف جمال و جلال الهی گردیده و حق تعالی با جمیع اسما و صفات حسنای خود در او تجلی کرده باشند.و با توجه به ایه «انی جاعل فی الارض خلیفة»(بقره/30) که انسان خلیفه حق تعالی بر روی زمین است؛ انسان کامل خلیفه خداست که به طور کامل از مستخلف عنه خود(خدا)، حکایت می کند.تقریبا تبیین انسان کامل در عرفان اسلامی و اعتقادات شیعی ،یکسان می باشد.
تفاوت معنای قطب در اعتقادات شیعی و تصوف:
تفاوت موجود در معنای قطب ،در مصداق ان می باشد.در تصوف، هر سالکی که بتواند چهار سیر عرفا را طی نماید، به مقام انسان کامل و قطب رسیده و توانایی ارشاد سالکان را بر عهده دارد. متصوفه بر این عقیده اند که در هر عصری، قطبی وجود دارد و وی را دارای مقام شامخی دانسته که حتی برای او آثاری چون عصمت، تسلط بر روح کائنات، علم لدنی، بی نیازی از عبادات و آگاهی از غیب را قائلند. (پرسش و پاسخ دانشجویی،عرفان و تصوف،کاشفی،210-214)تصوف کنونی چنین مقامی را به اقطاب کنونی خود که هیچ صلاحیتی ندارند اطلاق کرده و آنها را تالی تلو ائمه می دانند.
اما در اعتقادات شیعی، چنین مقامی برازنده رسول خدا و ائمه اطهار علیه السلام بوده و دیگران به چنین مقامی دست نمی یازند. (همان44-48)
سر منشا اشتباه تصوف:
متصوفه بر انند که ائمه علیهم السلام دارای دو ارث گرانبها بوده اند که عبارت است از شریعت و طریقت. وارثان شریعت اولیای الهی، فقها بوده اند و وارثان طریقت، مشایخ تصوف؛ همانگونه که در دوران غیبت، فقها، نایبان عام ائمه هستند و احکام اسلامی بر عهده انان است؛ مشایخ نیز تحت عنوان قطب، جانشینان طریقت و ارشاد سالکان به حقیقت می باشد.
غافل از اینکه اولا چنین سخن و تمایزی بین شریعت و طریقت نه تنها باطل و مخرب است بلکه حتی مشایخ راستین تصوف نیز چنین تمایزی را قبول ندارند. ثانیا بر فرض صحت چنین سخنی، فقها هیچگاه برای خود شؤون امامت از جمله عصمت، علم لدنی و ... را قائل نیستند در حالی که متصوفه برای اقطاب خود این ویژگی ها را قائلند.
چگونگی پیدایش اصطلاح قطب:
این موضوع ظاهرا از زمان بایزید بسطامی مطرح شده و وی نخستین کسی است که از انسان به عنوان «الکامل التمام» نام برده و پس از او حلاج و سپس ناصر خسرو از ان سخن رانده اند تا انکه در قرن هفتم نظریه انسان کامل توسط ابن عربی (بنیان گذار عرفان نظری) بیان شده (همان،208) و شاگردان شیعی مذهب او نظیر سید حیدر املی قرنها بعد از او ، ان را بر ائمه ، اطلاق کرده اند.
نتیجه:
معنای قطب در اعتقادات شیعی و اهل تصوف ، گذشته از اختلافات جزیی ، یکی می باشد و اختلاف بیشتر در مصداق ان می باشد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید